پوستر آخرین مسافر
سلام ... من بعد از معرفی داستان آخرین مسافر تصمیم گرفتم اونو برای شما دنبال کنندگان«قلم داران» به اشتراک بگذارم البته با توجه به توظیحی که در پست قبلی دادیم :این رمان شامل 3 فصل پنج قسمتی است.که فعلا فقط فصل اول را در وبلاگ منتر می کنیم.

آخرین مسافر     

اسم من شایان است یک خواهر دارم به اسم سیما که فقط چهار دقیقه از من بزرگتر است .
با پدر و مادرمون بودیم و زندگی خوبی داشتیم .هر سال تابستان راه می افتادیم و با جیپ پدرم به شمال می رفتیم.
تمام تابستان در خانه دوست صمیمی پدرم بودیم و خلاصه خیلی به ماخوش می گذشت. دوست پدرم یک پسر داشت به نام سهراب ،نمی دانید وقتی مابا هم بودیم چقدر بازی می کردیم،آنقدر که خسته نمی شدیم.
یکی از همان تابستان ها که دیگر وقت رفتن بود پدر رفت که جیپ را پر بنزین کند و ما هم وسایلمان را جمع می کردیم . خیلی وقت گذشته بود ولی پدر نیامد.ما همه منتظر پدر بودیم که صدای در آمد  .گفتیم حتما پدر است. تا در را باز کردیم غریبه ای
بسیار زیرکانه صورت خود را از ما مخفی نگه داشت و با شمشیر و هیکل ورزشکاری مارا تهدید می کرد که دنبال او برویم....

برای دانلود کامل قسمت اول به ادامه مطلب بروید...

برای دانلود روی عکس زیر کلیک کنید


لینک دانلود